امید...

ساخت وبلاگ

چیزهای مهم درباره آقای خواستگار یا همون فرهاد رو توی پست های قبلی نوشتم...

الان از امید واسه تون میگم...

بهمن ماه تولد من بود و اسفندماه تولد امید...امید برای تولد من در کمال ناباوری واسم کیک بزرگی فرستاد و به عنوان کادوی تولد به کارتم سیصد هزار تومن پول ریخت...

توی این چند سال که درگیر دادگاه بودیم محال بود امید واسه روز معلم...روز تولد خودم...روز تولد روژان ...روز مادر ...عید نوروز و شب یلدا کیک و کادو واسه ون نفرسته...

ولی بعد از ازدواجش با اون هرزه دیگه واقعا فکر نمی کردم این کارو بکنه...

من عکس کیک رو گذاشتم توی پیجم توی اینستاگرام....دوستهای نزدیک من که آدرس پیجم رو دارن..اون کیک شکلاتی که یه پرنده و چند تا تخم مرغ روشه همون کیکی بوده که امید واسه تولدم خرید و فرستاد...

 

چند روز پیش تولد امید بود...من شک داشتم بهش تولدش رو تبریک بگم ولی دوستهام باهام صحبت کردن و گفتن حالا که اون تولد تو رو بهت تبریک گفت تو هم این کارو بکن...

منم یه پیام تبریک تولد بهش گفتم و روژان رو بردم مغازه و به انتخاب خود روژان

برای امید حوله و جوراب خریدیم...بعد با مسیج بهش گفتم که روژان کادو برات تهیه کرده و لطفا بیا و کادوت رو ببر

 

به ده دقیقه نکشید که امید اومد در خونه  و پیام داد که من توی ماشینم...فدای دخترم بشم و کادوش و از این جور  حرفها...

روژان رفت پیش پدرش و من از لای در امید رو دیدم...

حتی چشماش می خندید..

کادو رو از روژان گرفت و بوسید و گذاشتش روی چشماش...

به در حیاط نگاه  کرد و سرش رو تکون داد ....می دونست و مطمعن بود دارم نگاهش میکنم...

تمام صورتش  پر شده بود از لبخند...

چندین ساعت روژان و امید کنار هم بودن و وقتی روژان اومد یه کیک برام آورد

که روش  نوشته بود عاشقتم...

روژان گفت این کیک تولد باباییه ..بابایی گفت خودت و مامانی ازش بخورید...

 

...باید برم مدرسه ...

تایم ظهرم...

سعی میکنم به زودی براتون بنویسم که هرزه بانو وقتی پیامهای من و امید رو خوند و وقتی کادوی تولد امید رو دید چه بلوایی به راه انداخت...زباننیشخندچشمک

تا نرفتم اینو بنویسم که فرهاد پانصد هزار تومان بهم کادوی تولد داد...

من برم که دیرم شددددد

 

ادمها شبیه وبلاگشان ......
ما را در سایت ادمها شبیه وبلاگشان ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dzahra136221 بازدید : 220 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1395 ساعت: 9:32