ادامه پست قبل...

ساخت وبلاگ

پست قبلی همه اش درباره فرهاد بود و خصوصیات رفتاری اش...

این پست می خوام درباره امید بنویسم...و لعبت بانو!!!!

اول اینو بگم که اگه من و فرهاد تا الان رابطه مون رو رسمی نکردیم فقط به یه دلیله !!...خانم سابق فرهاد بعد از شنیدن این که فرهاد داره با یه خانم ازدواج میکنه پشیمون شده و داره مدام واسطه می فرسته که دوباره برگردن به هم...

خانم سابق فرهاد دختر دایی اش بوده و مادر فرهاد ترجیح میده اونا زندگی شون رو با هم شروع کنن...

مادر فرهاد  با من تماس گرفت و گفت هر کاری میکنم فرهاد حاضر نمیشه زن سابقش رو برگردونه و میگه تو رو دوست داره ...

گفت تو خودت مادری ...می دونی چقدر سخته که بچه ای بدون مادر  بزرگ بشه...بیا و بزرگی کن و با فرهاد صحبت کن تا از تو دلسرد بشه و برگرده سمت زن سابقش...

گفت تو زیبایی ..جوانی ...محاله بخت خوبی پیدا نکنی...

من هیچ جواب واضحی به اون زن ندادم...

ولی به فرهاد گفتم تصمیمت رو بگیر و به من و علاقه ای که بین مون بوجود اومده فکر نکن...هر کاری می دونی درست تره انجام بده...

به فرهاد گفتم اشتباه کردی به همسر سابقت گفتی داری ازدواج میکنی...

فرهاد گفت اینو گفتم تا بدونه از این به بعد برای دیدن دخترمون نباید با من تماس بگیره..نباید به من مسیج بده...

گفتم این اشتباهه ...

اون زن دخترش پیش توهه...و مطمعنا می خواد بچه رو ببینه و اصلا این حقشه...

گفتم ازت دلخورم هنوز هیچ چیزی رسمی نشده بهش اینو گفتی..

گفتم الان اون موضع میگیره و طبیعیه رفتارهای الانش...و زنگ زدن به مادرت...و بوجود اومدن این جریانات....

توی پست بعد درباره امید می نویسم...

ادمها شبیه وبلاگشان ......
ما را در سایت ادمها شبیه وبلاگشان ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dzahra136221 بازدید : 236 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1395 ساعت: 9:32