بهمن و اسفند95

ساخت وبلاگ

سلام .خوبید؟ می دونم بابت این غیبت طولانی مدت حسابی ازم دلخورید..

این مدت این قدر اتفاق های مختلف افتاده که دقیقا نمی دونم باید کدوم رو اول بنویسم...ولی سعی میکنم همه اتفاقهای مهم رو توی این پست بنویسم...

اول از همه برای آقای خواستگار باید یه اسم مستعار پیدا کنم!...من تو این وبلاگ اسمش رو می ذارم فرهاد..ولی اسم واقعیش این نیستبازنده

اول از همه از خودم و فرهاد بگم...

ما دو تا با هم کاملا مچ شدیم تو این مدت...تو این مدت مدام در ارتباط بودیم..و هستیم...با وجود یه سری تفاوت های رفتاری که بین مون هست ولی حس میکنم خیلی خوب می تونیم با هم کنار بیایم...

خیلی خیلی خیلی خوش خنده است و شوخ...از این نظر مثل همدیگه ایم...

 خیلی بچه دوسته و با بچه ها خوب ارتباط برقرار میکنه...و بهشون شیطونی یاد میده!...که از این نظر کاملا با من متفاوته...متاسفانه...

مثلا یه بار دخترش کاغذ دیواری رو پاره کرده بود..و این به جایی که عصبانی بشه شروع کرد ازش عکس و فیلم گرفت و فرستاد واسه من...

مات موندم...گفتم آقا فرهاد تو الان رفتارت اشتباهه ..در واقع با فیلم و عکس گرفتن تو این وضعیت داری به دخترت نشون میدی کار درستی انجام داده...

گفتم اگه روژان همچین کاری میکرد محال بود تو اون شرایط ازش فیلم و عکس بگیرم...بلکه بهش نشون میدادم ازش دلخورم...

 

نمیگم بچه رو باید کتک زد!! ...نمیگم همه اش باید جیغ بزنی سر بچه!!..ولی اگه رفتار اشتباهی داشت باید بهش گوشزد کنی که دوباره تکرارش نکنه...

 

تربیت فرهاد رو برای بچه نمی پسندم!...به خودش هم جوری که بهش برنخوره گفتم اینو...گفتم من با این موافق نیستم که بذاری بچه هر کاری که دلش بخواد انجام بده...گفتم امیدوارم اگه ازدواج کردیم روژان رو این جور نکنی...که مثلا بپر بپر کنه روی تشک تخت خواب ...یا کاغذ دیواری رو پاره کنه...یا با ماژیک کل دیوارها رو خط خطی کنه.....

 

من همون اولش هم گفتم بهتون ..همه چیز ما عین هم نیست...و من نمیگم تمام رفتارهای من درسته...

ولی فرهاد آپشن های زیادی داره که برای ازدواج خیلی جدی دارم بهش فکر کنم...

از نظر مالی کاملا حمایتم میکنه و اینو توی همین مدت کم بهم ثابت کرده....

هر وقت کنارشم روده بر میشم از خنده بسکه شوخ و بامزه است...

 

برعکس امید که مغرور بود و هرگز نمی خندید...بازنده

 

فرهاد اهل سفره و تفریح...برای خانواده وقت می ذاره...روژان رو دوست داره یا لااقل توی ظاهر این جور نشون میده...

خسیس نیست ...به مال و دارایی من بی اعتناست...یعنی تو این مدت حتی یک بار نپرسید ماهیانه چقدر حقوق میگیری یا این خونه رو چقدر خریدی؟پس اندازت چقدره..

همیشه میگه من ازت فقط اخلاق خوب می خوام و بس ..سازگاری...و این که توی سختی ها کنارم باشی...... این که برای دخترم مادری کنی و هرگز و هرگز و هرگز بین روژان و دختر من فرق نذاری...

فرهاد میگه تو یه عیب بزرگ داری که سخته برام کنار اومدن باهاش..

میگه تو هنوز درگیر زندگی قبلیت هستی و من اینو واضح حس میکنم...

میگه من خیلی خوب حس میکنم هنوز درگیر امید هستی ...هنوز برات تموم نشده...گفت این واقعا برام آزاردهنده است...

بهم گفت اگه ازدواج کردیم دیگه هیچ اثری نمی خوام از امید و خاطرات زندگی قبلی توی زندگی جدیدمون ببینم...

گفت همون جوری که من پرونده زن سابقم رو برای همیشه بستم...تو هم باید همین جور باشی...

گفت امید می تونه برای دیدن دخترش بره در مهد یا مدرسه روژان...گفت دوست ندارم در خونه ما بیاد...دوست ندارم به تو مسیج بده و درباره روژان حرف بزنید....دلم نمی خواد اصلا شماره ای از اون آدم توی گوشیت باشه...

اینا رو ارسال کنم تا بقیه اش رو توی پست جدید بنویسم..

ادمها شبیه وبلاگشان ......
ما را در سایت ادمها شبیه وبلاگشان ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dzahra136221 بازدید : 259 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1395 ساعت: 9:32