لبو!!!!!!!!!!!!

ساخت وبلاگ

فکر می کردم بهم خیانت کردی

ولی وقتی طرفو دیدم

فهمیدم جنایت کردی!!

اونم به خودت!!!!...

 

توی گروه دوستام اسم مستعار امید رو گذاشتم لبو!حالا چرا لبو ؟!

الان بهتون میگم..

آقای امید و لعبت بانو توی اینستاگرام عکس خودشون رو گذاشتن که گوشه خیابون کنار یه لبو فروش ایستادن و دارن لبو می خورن!...لعبت بانو کلاه پشمی قرمز با شال گردن قرمز پوشیده و پیداست حس خوشتیپی بهش دست دادهسبز

 

خنثیخنثیخنثیخنثیخنثیخنثی

 

خداییش من که این عکس رو دیدم به جایی که حرص بخورم بیشتر خنده ام گرفت...

از کلاه قرمز اون لعبت بانو که دقیقا عین کلاه قرمزی شده بود و امید که عین معتادها افتاده بود تو عکس!!....

زنیکه احمق با اون مردک دارن ادای تازه عروس دامادها رو درمیارن تو عکس...

 

اون شب من تو گروه دوستام خیلی حرف زدم درباره شون...همه اش میگفتم چرا امید هیچ وقت توی اون همه سال زندگی مشترک منو نبرد لبوفروشی سر خیابون؟چرا الان این زنیکه رو برده؟چرا هنوز زنده ان؟؟؟چرا نمی میرن اینا؟؟؟؟چرا تصادف نکردن تو همون شب؟؟؟

این قدر گفتم و گفتم که ترانه دوستم با خنده میگفت :زهرا اون لبو رو سرطان کردی براشون!...

زهرا و غریبه هم عصبانی شده بود از دست من...  میگفت دیگه نباید خبرهاشون رو دنبال کنی..گور پدرشون!!...گفت به خواستگارت فکر کن و ببین می تونی باهاش یه شروع دوباره داشته باشی یا نه؟

...

من اما هنوز احمقانه دارم خودم رو با اون زنک مقایسه میکنم ...

عکس صورت خودم رو می ذارم کنار اون هرزه و هر بار مات می مونم که چرا چرا چرا امید زیبایی من رو فروخت به اون زنیکه؟

اون زن نه تحصیلاتش از من بالاتر بود...نه از من زیباتره...نه خانواده اش و خودش به اندازه من و خانواده ام خوشنام هستن...نمی دونم چرا من باید زندگیم رو به اون لجن ببازم؟؟

 

ادمها شبیه وبلاگشان ......
ما را در سایت ادمها شبیه وبلاگشان ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dzahra136221 بازدید : 239 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1395 ساعت: 9:32